محاجه‌ای برای امروز (2)
استاد حسن رحیم پور ازغدی در سالگرد قبول قطعنامه 598، سلسله مقالاتی را با عنوان "محاجه ای برای امروز" در سال 1371 در روزنامه کیهان منتشر کرده بود، که به جهت قلم زیبا و احساسی ایشان، در پاسداشت هفته بسیج، مشرق اقدام به باز نشر آن مقالات نموده است که متن آن را از نظر می گذرانید:
بسیجی شهید شد تا میلیاردر به فقیر نخندد// اماده انتشارآن بسیجی که ما از او سخن گفتیم و فردا همیشه دل شوریدگان تاریخ و همه آن‌ها که بویی از انسانیت برده و دمی چشم در چشم انسان خیره شده باشند، از وی سخن خواهند گفت که مدام آستین لباسش را پایین می‌کشد تا جای بوسه امام بر بازوانش را نامحرمان نبینند، همو که هرگاه "سفره آتش" پهن شد، معرکه‌دار بود و وقتی‌که "سفره آش" پهن است و دوران رجزخوانی نامزدهاست، سر را به زیر افکنده و راه خود را می‌رود و حال و حوصله معرکه‌گیری ندارد و همان "بی‌نامی" را ترجیح می‌دهد و به جامعه و ارتباطات اجتماعی، نه به چشم طعمه و نان‌دانی بلکه به چشم زمینه‌هایی برای اصلاح انسان و موضوع‌هایی برای تکلیف می‌نگرد. آن بسیجی که با چنان آرامشی از بدن خویش فاصله می‌گرفت که ما از لباس‌هایمان، آری او هم‌اکنون نیز در میان ماست.
همان بچه‌های سر به آسمان سوده که به نام مادرشان زهرا (س) شبانه جشن خون و آتش بپا می‌کردند، راه‌های جبهه‌ها را از خانه‌های خویش در کوچه‌پس‌کوچه‌های جنوب شهر، بهتر می‌شناختند و جبهه وطن دوم آنان و تفنگ جزئی از پیکرشان شده بود.
آن‌ها که بالش سرشان قنداقه تفنگ و تشک زیرشان خاک بیابان، لحافشان، آسمان پرستاره خدا بود. آری همان بچه‌ها امروز هم در همین جامعه و در همین شهرها زندگی می‌کنند و همان قلب‌ها در سینه‌هایشان می‌تپد.
این جامعه پیش چشم کسانی است که برای اصلاح آن از آنچه در رگ‌هایشان می‌دوید، مایه گذاشتند، سیاست خارجی آن، سمت‌وسوی حرکت اقتصادی آن، اوضاع سیاست، جامعه و همه ریز و درشت آنچه می‌گذرد، در دیدرس دیده‌بانان دیروز جبهه‌هاست.
اوضاع فرهنگی و آداب اجتماعی و اخلاقی مردم نیز روند عمومی تبلیغات و رسانه‌های گروهی، در داخل و خارج کشور را می‌فهمند و اخلاقیات و عملکرد تک‌تک مسئولین بالا و پایین را در تهران و شهرستان‌ها لحاظ می‌کنند. این بچه‌ها که بی‌سر و صداترین جوانان این قرن‌اند، بااحساس‌ترین آن‌هایند.
از فاهمه‌ای قوی، شامه‌ای تیز و ایمانی لایزال برخوردارند، زود می‌فهمند اما در عکس‌العمل خوددارند؛ آنان می‌دانند چه وقت باید چه چیز را چگونه گفت یا نگفت؛ اما این را نیز می‌دانند که بدون تصمیم‌های بزرگ، بدون دست زدن به ریسک‌های بزرگ، آری بدون عزم جدی برای در هم ریختن بنیادهای اقتصادی موجود در کشور و نیز در همه جهان به تکلیف عمل‌نکرده‌ایم.
بسیجی شهید شد تا در یک شهر خانواده‌هایی با صرف میلیون‌ها تومان در روز به ریش خانواده‌هایی که از ابتدایی‌ترین نیازهای یک زندگی محروم است، نخندد.
بسیجی برای آب‌ و نان نجنگید و کیست که این را نداند؟ بسیجی برای سهمیه سیاسی نجنگید. برای مشتی خاک و سرود ملی و یا کینه‌های تاریخی نجنگید و چنانچه خود در سرخ‌ترین مقاطع جنگ گفت، برای نگاه‌های متوقعانه رسول‌الله (ص)، برای آرمان‌های علی (ع) و دردهای بی‌صدای فاطمه (س) زهرا جنگید، برای بهشت، برای تطهیر زمین و برای حریم حسنات جنگید.
بسیجی جنگیده است تا در این کشور تقوی و جهاد ملاک اصلی باشد و دیگر "سرمایه " و "رابطه " حرف آخر را نزند.
بسیجی برای دنیا نجنگید، برای "خود " و یا آرمان‌های پست مادی دست به سلاح نبرد و گام در کام آتش ننهاد، او به براندازی فسق علنی و فساد اجتماعی می‌اندیشید.
بسیجی جنگید تا در مملکت امام زمان احتکار، غصب و تکدی برچیده شود، رشوه ندهند و رشوه نگیرند، از اموال بیت‌المال استفاده شخصی نشود، ساده زیستی یک افتخار اجتماعی و نه یک ننگ اجتماعی، تلقی شود.
آری اما بسیجی می‌داند جامعه ایده آل محمدی(ص)، تقدیم شدنی نیست، به دست آوردنی است و آنچه علیرغم ناگواری‌های اجتماعی به فرزندان شهادت‌طلب امام خمینی(ره) تسکین و امید می‌دهد، این است که نظام ما نیز یک نظام بسیجی است.
رهبری آن به دست باکفایت بسیجی جانباز، "سید علی خامنه‌ای (دام‌ظله)" است که زندگی‌اش و روحیاتش بوی بسیجی می‌دهد و زبانش زبان بسیجی است و هیچ‌گاه از شهادت به سبک بسیجی فاصله نگرفته است.
آری چنین نظامی همان گوهری است که بسیجی‌های ترکش‌خورده و بی‌خانمان و خودسوز ما، آن شهدای زنده که قلب اجتماع‌اند، تقریباً و همگی از میان فقرا و محرومین برخاسته‌اند، باید همچنان شب‌ها بیدار بمانند و در نبرد الهی فقر و غنا، کشیک بدهند.
منبع مقاله : مشرق نیوز